دل ســوخـــتـــــه
دل سوخته تر از همه سوختگانم از جمع پراکنده رندان زمانم در صحنه بازیگری کهنه ی دنیاعشق است قمار من و بازیگرآنم با آن که همه باخته در بازی عشقم بازنده ترین هست در این جمع نشانهای عشق از تو زهر است ،...
View ArticleArticle 8
تا پرده ز صورتش برافتادآتش به سرای آذر افتادصبر از دل من مخواه در عشقکشتی نرود چو لنگر افتادخط سر زد از آن لبان شیرینطوطی به میان لشکر افتادبیرون نرود به هیچ دستانسری که ز عشق بر سر افتادما را به سر...
View ArticleArticle 7
در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را برای این همه نا باور خیال پرست به شب نشینی خرچنگ های مردابی چگونه رقص کمند ماهی زلال پرست رسیده ها...
View Articleسال نو مبارک
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید مکن زغصه شکایت که در طریق طلب به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید ز روی...
View Articleسـبـکــبــاران ســاحــلهــــا
/**/ لب دريا، نسيم و آب و آهنگ،شكسته ناله هاي موج بر سنگ.مگر دريا دلي داند كه ما را،چه توفان ها ست در اين سينه تنگ !***تب و تابي ست در موسيقي آبكجا پنهان شده ست اين روح بي تابفرازش، شوق هستي، شور...
View Articleنــقـــش خــــــــــدا
دردمندان را دوايي نيست در ميخانه ها ساده دل آنكس كه پيمان بست با پيمانه ها مست توحيدم نه مست باده انديشه سوز سر خوشي ها را نجويم از در ميخانه ها عكس روي باغبان پيداست در هر برگ گل سير كن نقش خدا را در...
View Articleدردواره هـــــا
دردهای منجامه نیستندتا ز تن در آورمچامه و چکامه نیستندتا به رشته ی سخن درآورمنعره نیستندتا ز نای جان بر آورمدردهای من نگفتنیدردهای من نهفتنی استدردهای منگرچه مثل دردهای مردم زمانه نیستدرد مردم زمانه...
View Articleبـــــــاران
كاش بارانی ببارد قلبها را تر كندبگذرد از هفت بند ما صدا را تر كندقطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه هارشته رشته مویرگهای هوا را تر كندبشكند در هم طلسم كهنه ی این باغ راشاخه های خشك بی بار دعا را تر...
View Articleدود می خـــیــــزد
دود مي خيزد ز خلوتگاه من. كس خبر كي يابد از ويرانه ام؟ با درون سوخته دارم سخن. كي به پايان مي رسد افسانه ام؟ دست از دامان شب برداشتم تا بياويزم به گيسوي سحر. خويش را از ساحل افكندم در آب، ليك از ژرفاي...
View Articleدر ایــن زمـــانــــه
در اين زمانه هيچكس خودش نيستكسي براي يك نفس خودش نيستهمين دمي كه رفت و بازدم شدنفس ـ نفس، نفس ـ نفس خودش نيستهمين هوا كه عين عشق پاك استگره كه خورد با هوس خودش نيستخداي ما اگر كه در خود ماستكسي كه...
View Articleنــدیـــدی مـــــرا
هر چه شکفتم تو ندیدی مرا رفتی و افسوس نچیدی مرا ماندم و پژمرده شدم ریختم تا که به دامان تو آویختم دامن خود را متکان ای عزیز این منم ای دوست به خاکم مریز وای مرا ساده سپردی به باد حیف که نشناخته بردی ز...
View Articleاز یاد رفته...
ياد بگذشته به دل ماند و دريغ نيست ياري كه مرا ياد كند ديده ام خيره به ره ماند و نداد نامه اي تا دل من شاد كند خود ندانم چه خطائي كردم كه ز من رشته الفت بگسست در دلش جائي اگر بود مرا پس چرا ديده ز...
View Articleامشب ز پشت ابرها بیرون نیامده ماه
از خانه بیرون می زنم اما كجا امشب شاید تو می خواهی مرا در كوچه ها امشب پشت ستون سایه ها روی درخت شب می جویم اما نسیتی در هیچ جا امشب...
View Articleبـــاغ بــــــاران
و شایسته این نیست که باران ببارد و در پیشوازش دل من نباشد و شایسته این نیست که در کرت های محبت دلم را به دامن نریزم دلم را نپاشم چرا خواب باشم ببخشای بر من اگر بر فراز صنوبر تقلای روشنگر ریشه ها را...
View Articleبه آیین دل
برای رسیدن، چه راهی بریدم در آغاز رفتن، به پایان رسیدم به آیین دل سرسپردم دمادم که یک عمر بیوقفه در خون تپیدم به هرکس که دل باختم، داغ دیدمبه هرجا که گل...
View Articleشــبـنـــم
من و صبح بهار، می دانیمروی دامان هر گلی در باغتا چه اندازه، پاک، شبنم هست. پاک باشیمما مگر کمتریم از شبنم. کامبیز صدیقی کسمایی
View Articleانـــدوه تــنــهـــایـــی
پشت شيشه برف مي باردپشت شيشه برف مي بارددر سكوت سينه ام دستيدانه اندوه مي كارد مو سپيد آخر شدي اي برفتا سرانجامم چنين ديديدر دلم باريد ... اي افسوسبر سر گورم نباريدي چون نهالي سست مي لرزدروحم از سرماي...
View ArticleArticle 2
به خدا حافظی تلخ تو سوگند نشدکه تو رفتی ودلم ثانیه ای بند نشدلب تو میوه ممنوع ولی لبهایمهر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشدبا چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهرهیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشدهر کسی در دل...
View Articleتولدم مبارک ...
عجیب نیستمروزی ابری روزی سردروزی افتابیعجب شباهتی داریم پاییز جانگاهی زردیم گاهی قرمزمن امروز زرد زردمامروز هم بارانیستباز هم تولدم تنهاییم را به رخم میکشدسالیانیست که من به خودم تبریک میگویمتولدم...
View Articleدیـــدار تـلـــــخ
به زمین می زنی و می شکنیعاقبت شیشه امیدی راسخت مغروری و می سازی سرددر دلی، آتش جاویدی رادیدمت، وای چه دیداری، وایاین چه دیداری دلازاری بودبی گمان برده ای از یاد آن عهدکه مرا با تو سر و کاری بوددیدمت،...
View Article
More Pages to Explore .....